در ۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰ (۳۱ شهریور ۱۳۵۹)
درگیریهای پراکنده مرزی دو کشور با یورش همزمان نیروی هوایی عراق به ده
فرودگاه نظامی و غیرنظامی ایران و تهاجم نیروی زمینی این کشور در تمام
مرزها به یک جنگ تمام عیار تبدیل شد. پیش از آغاز جنگ روابط دو کشور به
شدت تیره شده بود که خصومت شخصی صدام حسین و روحالله خمینی رهبران دو
کشور و مهمتر از آن جاهطلبیهای سیاسی، و اختلافات مرزی و ایدئولوژیکی دو
کشور دلایل اصلی آن بودند. این جنگ در نهایت پس از حدود ۸ سال در مرداد
۱۳۶۷ با قبول آتشبس از سوی دو طرف و پس از به جا گذاشتن یک میلیون نفر
تلفات و ۱۱۹۰ میلیارد دلار خسارات به دو کشور خاتمه یافت.[۲] مبادلهٔ
اسیران جنگی بین دو کشور از سال ۱۳۶۹ آغاز شد. ایران آخرین گروه از اسرای
جنگی عراقی را در سال ۱۳۸۱ به عراق تحویل داد.[۳] در این جنگ ارتش عراق به
طور گسترده از جنگافزارهای شیمیایی علیه کردهای عراقی و مردم و نظامیان
ایران استفاده کرد. ولی ادعای استفاده ایران از سلاحهای شیمیایی ثابت
نشدهاست. همچنین دو طرف در مقاطعی اقدام به بمباران و موشکباران شهرها و
اهداف غیرنظامی نمودند که در این مورد نیز عراق همواره پیشقدم بود.
درگیریها برای مدتی در اواخر جنگ به خلیج فارس کشیده شد و طی آن تعداد
زیادی سکوی نفتی و کشتیهای تجاری و نفتکش با پرچم کشورهای گوناگون آسیب
دیدند. ایالات متحده آمریکا در اواخر جنگ به شکل مستقیم وارد درگیری با
ایران شد. از سوی دیگر کشورهای سوریه، کره شمالی و لیبی نیز از ایران
حمایت تسلیحاتی و تکنولوژیکی کردند. از بعد نظامی عراق با استفاده از عنصر
غافلگیری در ابتدای جنگ موفق شد بخشهایی از خاک ایران از جمله شهر خرمشهر
را اشغال نماید. ایران در سالهای دوم و سوم جنگ موفق شد بیشتر مناطق
اشغالی از جمله خرمشهر را آزاد نموده و در سال چهارم و پنجم جنگ نقاط مهمی
همچون شبه جزیره فاو در جنوب و نیز ارتفاعات مشرف به سلیمانیه در شرق
کشور عراق را تصرف کند. شوروی یکی از دو ابرقدرت آن دوران از سال ۱۹۸۰
تامین نظامی هر دو کشور را متوقف کرده بود اما از سال ۱۹۸۲ به منبع اصلی
عراق برای خرید سلاحهای پیشرفته تبدیل شد. آمریکا نیز در سال ۱۹۸۵ در
جریان مذاکراتی پنهانی اقدام به فروش سلاح به ایران کرد. ایران که از سال
۱۹۸۴ جنگ را به داخل خاک عراق کشانده بود، در فوریه ۱۹۸۶ موفق به تصرف فاو
یکی از مهمترین بنادر صدور نفت عراق شد. در ۸ ژانویه ۱۹۸۷ ایران عملیات
عظیمی به نام کربلای ۵ را برای تصرف بصره دومین شهر بزرگ عراق را به انجام
رساند که در جریان آن ۶۵ هزار سرباز ایرانی و ۲۰ هزار عراق کشته شدند.
ایران در ۲۶ فوریه این عملیات را متوقف کرد و در شرایطی که بنبست نظامی
در جبهه جنوبی جنگ کامل شده بود جنگ نفتکشها با حملات دو طرف به سوی
کشتیهای غیرنظامی در خلیج فارس به اوج خود رسید. کشتیهای کویتی یکی از
اهداف مورد علاقه ایرانیها بودند. حملات نیروهای ایران به نفتکشهای
شوروی و آمریکا که در خدمت دولت کویت بودند و حمله غافلگیرانه یک جنگنده
عراقی به ناو جنگی آمریکایی که به غرق شدن ناو یواساس استارک و مرگ ۳۷
سرباز آمریکایی انجامید، کشتیرانی بینالمللی را در معرض خطر قرار داده و
زمینه مداخله بیشتر هر دو ابرقدرت را فراهم کرد و هر دو از قطعنامههای
شورای امنیت که از دو طرف درخواست آتشبس داشت، حمایت میکردند.[۴] شورای
امنیت سازمان ملل متحد در کل ۸ قطعنامه در این خصوص صادر نمود که همگی به
جز قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران رد شد. دو کشور در طول جنگ آسیبهای فراوان
اقتصادی را متحمل شدند و بیش از یک میلیون نفر در این جنگ کشته یا مجروح
شدند. محتویات ۱ زمینهها و دلایل آغاز جنگ ۱.۱ اختلافات مرزی ۲ نیروهای
طرفین ۲.۱ نیروهای عراق ۲.۲ نیروهای ایران ۳ خلاصه روند جنگ ۳.۱ آغاز
رسمی جنگ، حمله و پیشروی عراق ۳.۲ توقف پیشروی عراق ۳.۳ آغاز پیروزیهای
ایران ۳.۴ آزادسازی خرمشهر ۳.۵ طرح عربی صلح ۳.۶ توقف ایران ۳.۷ جنگ
نفتکشها ۳.۸ ورود ایران به خاک عراق ۳.۹ ورود آمریکا به جنگ و قبول
قطعنامه از سوی ایران ۳.۱۰ آتش بس ۴ پس از آتش بس ۴.۱ غرامت جنگی ۵
میانجیگریهای بینالمللی ۵.۱ سایر فعالیتها برای برقراری صلح ۵.۲ موضع
سایر کشورها ۶ تحلیل جنگ ۶.۱ تحلیل نظامی جنگ ۶.۲ هزینههای جنگ ۷ جنایات
جنگی ۷.۱ استفاده از سلاحهای شیمیایی توسط عراق ۷.۲ جنگ شهرها ۸ جستارهای
وابسته ۹ یادداشتها ۱۰ پانویس ۱۱ منابع ۱۲ پیوند به بیرون زمینهها و
دلایل آغاز جنگ همچنین ببینید: معاهده ۱۹۷۵ الجزایر، اشغال سفارت ایران در
لندن, و قطعنامه ۳۴۸ شورای امنیت از زمان به قدرت رسیدن حزب بعث در عراق
در سال ۱۹۶۸ میلادی، عراقیها رویای رهبری جهان عرب را در سر میپروراندند.
از سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۸۰ درآمدهای نفتی عراق افزایش یافت.[۵] این موضوع به
عراق کمک میکرد تا خلاء ناشی از مرگ جمال عبدالناصر در صدر رهبری اعراب
را پر کنند. زیرا مصر پس از پیمان کمپ دیوید نفوذ خود در میان اعراب را از
دست داده بود.[۶] در جریان اعمال حاکمیت ایران بر جزایر سهگانه تنب بزرگ،
تنب کوچک و ابوموسی عراق روابط دیپلماتیک خود را با ایران قطع کرد و از
اتحادیه عرب خواست تا آنان نیز چنین کنند. درخواستی که از سوی اتحادیه عرب
رد شد. عراق همچنین اعتراض رسمیای به سازمان ملل نوشت که توسط این
سازمان نادیده گرفته شد. عراقیها که از همه جا سرخورده شدند، دست به اخراج
۷۰۰۰۰ ایرانی ساکن عراق زدند. در سال ۱۹۷۴ تنش در روابط دو کشور به اوج
خود رسید و درگیریهای نظامی مرزی پراکنده کمکم به جنگی تمام عیار تبدیل
شد. تنش به قدری بالا گرفت که کورت والدهایم دبیرکل سازمان ملل متحد ناچار
به مداخله و اعزام نماینده ویژه به مرزهای دو کشور شد. نتیجه گزارش این
نماینده منجر به صدور قطعنامه ۳۴۸ شورای امنیت شد که در آن طرفین ملزم به
حل اختلاف مرزی میان خود شدند.[۷] محمد رضا پهلوی و صدام حسین با
میانجیگری هواری بومدین، معاهده الجزایر را امضا کردند. در جریان
پیماننامه ۱۹۷۵ الجزایر ایران بهطور ضمنی پذیرفت که در ازای رفع اختلافات
مرزی آبی در اروند رود بر اساس خط تالوگ، دست از حمایت از کردهای عراق
بردارد. این نقش را بعدها اسرائیل به تنهایی در برابر کردها برعهده
گرفت.[۸] بنابراین عراق که در طول سالهای بعد سیاستهای ضدغرب و
ضدصهیونیستی را تبلیغ میکرد،[۹] در سال ۱۹۸۰ و پس از سقوط شاه، سیاست
ایرانی ستیزی را در دستور کار عراقیها قرار داد. صدام متوجه خلاء ناشی از
سقوط شاه ایران به عنوان ژاندارم خلیج فارس شده بود و تلاش داشت تا نقشی
که پیش از آن محمدرضا پهلوی ایفا میکرد را برعهده گیرد.[۱۰] او برای
اینکار نیاز به مرز آبی کافی و تسلط بر خلیج فارس داشت.[۱۱][۱۲] عراق از
زمان عبدالکریم قاسم، خوزستان را بخشی از عراق میدانست که توسط حکومت
عثمانی به ایران تقدیم شده بود و به همین دلیل از تجزیه طلبان خوزستان
حمایت میکرد. حمایتی که با قرارداد الجزایر برای مدتی متوقف شده بود. ولی
تحرکات تحریک آمیزی چون نمایش نقشه منطقه که در آن خوزستان «عربستان»
نامیده شده و بخشی از خاک عراق بود از تلویزیون بصره ادامه داشت.[۱۳] به
گفته جیمز بیل، دلیل اصلی شروع جنگ و مناقشات سیاسی قبل از آن را به طور
کلی میتوان در «تسلط یافتن بر خلیج فارس» دانست. تحقق این هدف برای مصر و
عربستان سعودی و سایر شیخ نشینهای منطقه چندان ناخوشایند نبود.[۱۴] سفیر
عراق در لبنان در ۱۲ آبان ۱۳۵۸ در مصاحبه با روزنامه النهار بیروت
گفت:[۱۵] عراق خواهان تجدیدنظر در پیماننامه ۱۹۷۵ الجزایر بود که بر اساس
آن خط تالوگ اروندرود، مرز رسمی میان ایران و عراق است بهبود شرایط با
ایران منوط به تحقق ۳ شرط اصلی است: ۱-تجدیدنظر در پیمان نامه۱۹۷۵ الجزایر
درباره اروند رود ۲-اعطای خودمختاری به عشایر کرد و بلوچ و عرب ۳-خروج
نیروهای نظامی ایران از جزایر سه گانه ایرانی مورد مناقشه و سراسر خلیج
فارس صدام حسین مدعی بود که نظام بعثی از همان ابتدای انعقاد قرارداد مرزی
۱۹۷۵ در زمان شاه، خود را مغبون میدیده.[۱۶] به نظر میرسد که باور عمومی
در میان مقامات عراق این بود که پس از انقلاب، ایران دچار ضعف شده و برای
عراق فرصت مناسبی فراهم آورده تا توازن قبلی قوا در خلیج فارس را با یک
حمله نظامی برهم زده و همزمان راهحل جدیدی برای مشکلات عراق با شیعیان
جنوب و کردهای شمال این کشور جلوی پای آنان بگذارد.[۱۷] از سوی دیگر تنها
دو ماه پیش از آغاز جنگ، صدام حسین و زیبیگنیو برژینسکی در عمان با یکدیگر
دیدار کردند. باور بنی صدر این بود که برژینسکی در این ملاقات به صدام
اطمینان داده که ایالات متحده مخالفتی با الحاق خوزستان به عراق
ندارد.[۱۸] پس از وقوع انقلاب ۱۳۵۷، عراق برخی ناآرامیهای سیاسی را زیر سر
سید محمد باقر صدر و با حمایت و تشویق ایران میدانست. صدام حسین، از
وجود یک همسایه انقلابی شیعه در مرزهای شرقی خود احساس خوبی نداشت.[۱۹]
رهبران ایران نیز رسماً اعلام میکردند که به سیاست صدور انقلاب ایران به
سایر کشورها میاندیشیدند.[۲۰] روحالله خمینی معتقد به صدور انقلاب
اسلامی به دیگر ملل بود و در نخستین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی (۲۲ بهمن
۱۳۵۸) اظهار داشت:[۲۱] ما انقلابمان را به تمام جهان صادر میکنیم عراق
مدعی بود که وارد یک جنگ دفاعی شده و از حق مشروع خود برای دفاع از حاکمیت
و تمامیت ارضی و بازپسگیری اراضی خود با توسل به زور استفاده میکند.
آنها معتقد بودند که حکومت ایران تمام راههای حل مسالمتآمیز اختلافات
دو کشور را مسدود کردهاست. پیش از آغاز یورش بارها ایران را به اقدامات
تجاوزگرانه نسبت به عراق و دخالت در امور داخلی خود از جمله حمایت از حزب
غیرقانونی الدعوه میکردند. رهبران ایران هم در بخش عربی رادیو دولتی این
کشور به بدگویی شدید از حکومت بعث عراق پرداخته و آن را یک حکومت ضد اسلامی
و دستنشانده قدرتهای امپریالیستی معرفی میکردند. حکومت عراق نیز متهم
میشد که به اقدامات تجاوزگرانه از جمله حمایت علنی از شورشیان جداییخواه
در خوزستان و قول کمک به آنها برای آزادی «عربستان»، نامی که حکومت عراق
بر این استان نهاده بود، میپردازد و دریادار احمد مدنی استاندار وقت
خوزستان گفته بود که عراق برای شورشیان سلاح ارسال میکند. در چندین مورد
حتی نیروهای عراق حملاتی را به شهرهای مرزی ایران ترتیب دادند که یکی از
آنها بورش به شهری در کردستان ایران در ژوئن ۱۹۷۹ و دیگری به شهر
صالحآباد در جنوب بود که چندین کشته به جا گذاشت. در نیمه اول سال ۱۹۸۰
(زمستان ۵۸ و بهار ۵۹) چندین درگیری مرزی دیگر هم بین دو کشور رخ داد.[۲۲]
اختلافات مرزی مهمترین اختلاف مرزی دو کشور یک اختلاف کهنه بر سر وضعیت شط
العرب بود. قسمت انتهایی شط العرب یا اروند رود مرز دو کشور را تشکیل
میدهد. دولت عراق معتقد بود که مرز دو کشور بایستی بر اساس مفاد قرارداد
قسطنطنیه ۱۹۱۳ تعیین شود اما ایران مرز دو کشور را خط تالوگ یعنی
عمیقترین قسمت رودخانه میدانست. دو کشور یک بار در سال ۱۹۳۴ اختلاف خود
را به جامعه ملل ارجاع دادند اما توافقی حاصل نشد. در سال ۱۹۳۷ نخستین
معاهده مرزی دو کشور به امضا رسید. بر اساس این قرارداد مرز دو کشور در
امتداد ساحل شرقی رودخانه بود اما یک قسمت لنگرگاهی چهار مایلی در کنار
آبادان به ایران اختصاص داده شده و در این قسمت خط تالوگ مرز دو کشور را
مشخص میکرد. عراق معتقد بود ایران از شرایط داخلی سیاسی نابسامان این
کشور در آن زمان برای بهبود وضعیت خود در مذاکرات سود جسته است. ایران هم
از این قرارداد ناراضی بود و در دهه ۱۹۶۰ آن را فسخ کرده و خواستار
مذاکرات برای تعیین خط مرزی جدید شد و همزمان با حمایت از شورشیان کرد در
شمال عراق این کشور را تحت فشار گذاشت. نهایتا در سال ۱۹۷۵ در قرارداد
الجزایر عراق خواستههای ایران در زمینه شط العرب را پذیرفت و خط تالوگ
برای نخستین بار مرز رسمی دو کشور در این رودخانه شد و ایران هم در ازای
آن تعهد کرد که به حمایت از شورشیان کرد پایان دهد. اما پنج سال بعد و پنج
روز پیش از آغاز جنگ صدام حسین این قرارداد را فسخ کرده و مدعی شد این
پیمان به دلیل عدم رعایت مفاد آن از سوی ایران اعتبار خود را از دست داده
است.[۲۳] نیروهای طرفین در طول سالهای جنگ قدرت نظامی ایران از نظر
تجهیزات کاهش و قدرت نظامی عراق افزایش یافت. پیش از آغاز جنگ (سال ۱۹۸۰)
ارتش عراق دارای ۴۴۳۰۰۰ نیروی انسانی بود و ایران ۳۹۰۰۰۰ ارتشی داشت. عراق
۲۷۵۰ تانک و ایران ۱۷۳۵ تانک داشت. عراق ۳۳۹ هواپیمای نظامی و ایران ۴۴۷
هواپیما داشتند،[۲۴] هشت سال بعد و در پایان جنگ (سال ۱۹۸۸) عراق دارای
۱۰۰۰۰۰۰ نیروی انسانی بود و ایران تنها ۶۰۰۰۰۰ نفر دراختیار داشت. عراق
۴۰۰۰ تانک در مقابل ۱۰۰۰ تانک ایران داشت. عراق ۶۰۰ هواپیما و ایران تنها
۵۰ هواپیمای جنگنده قابل پرواز داشت.[۲۵] با این تعداد هواپیمای جنگنده از
انواع میگ-۲۹، سوخو-۲۴ و داسو میراژ اف۱، نیروی هوایی عراق در پایان جنگ
به ششمین نیروی هوایی عظیم جهان تبدیل شده بود.[۲۶] نوع تجهیزات ایران پیش
از جنگ ایران پس از جنگ عراق پیش از جنگ عراق پس از جنگ افراد نظامی
۳۹۰۰۰۰ نفر ۶۰۰۰۰۰ نفر ۴۴۳۰۰۰ نفر ۱۰۰۰۰۰۰ نفر تانک ۱۷۳۵ دستگاه ۱۰۰۰
دستگاه ۲۷۵۰ دستگاه ۴۰۰۰ دستگاه هواپیمای جنگی ۴۴۷ فروند ۵۰ فروند ۳۳۹
فروند ۶۰۰ فروند نیروهای عراق نوشتار اصلی: ارتش عراق ارتش عراق در آغاز
جنگ، یک ارتش کاملا وابسته به شوروی بود. ۸۵ درصد از تجهیزات این ارتش، طی
۵ سال پیش از جنگ از شوروی وارد عراق شده بود. صنایع نظامی فرانسه دومین
صادرکننده تجهیزات و ادوات نظامی به عراق بودند. پس از این دو کشور،
کشورهایی مانند برزیل، اسپانیا و ایتالیا قرار داشتند.[۲۷] یک نفربر زرهی
عراقی ساخت شوروی که بعدها در عملیات طوفان صحرا به دست آمریکاییها افتاد
عراق جنگ را در حالی آغاز کرد که زرادخانههای این کشور پر از سلاح بود.
ولی این کشور با بحران کمبود قطعات یدکی مواجه بود و در آغاز جنگ شوروی
تنها بخش کوچکی از قطعات مورد نیاز عراق را تامین میکرد. ولی پس از شکست
عراق در مرحله اول جنگ و از سال ۱۹۸۲، شوروی دوباره به مهمترین متحد نظامی
عراق تبدیل شد.[۲۸] تا این مقطع عراق قطعات ساخت شوروی مورد نیاز خود را
از کشورهایی مانند کره شمالی، مصر، چین و یوگوسلاوی تامین میکرد. همزمان
سلاحهای زیادی از جمله موشکهای اگزوست از فرانسه خریداری شد. همچنین تا
پیش از آنکه تولید نوع مخصوص ضد کشتی هواپیماهای میراژ اف-۱ به پایان رسد،
پنج فروند جنگنده ضدکشتی سوپر اتاندارد خود را به عراق اجاره داد که در
جنگ نفتکشها و حمله به جزیره خارک مورد استفاده قرار گرفتند.[۲۹] خلبانان
عراقی، دست کم در نبردهای هوایی بسیار پائینتر از استانداردهای غربی
رفتار میکردند. درواقع یکی از مهمترین مشکلات عراق در طول جنگ نداشتن
نیروی انسانی کارآزموده برای استفاده از سلاحهای مدرنی بود که به دست
میآورد. عراق هیچگاه نتوانست از حداکثر ظرفیت این سلاحها استفاده کند.
برای نمونه ۴ سال پس از تحویل هواپیماهای سوخو-۲۴ به عراق، هیچکدام از این
هواپیماها بهرهبرداری نشده بودند.[۳۰] حتی امروز نیز نمیتوان تخمین زد
که چه تعداد از عراقیهای کشته شده در طول جنگ، مستقیم و در اثر رویارویی
با ایران کشته شدهاند و چه تعداد از آنان در اثر ضعف فرماندهی و یا اشتباه
در استفاده از تسلیحات پیشرفته.[۳۱] مشکل عدم بهرهبرداری صحیح از تسلیحات
پیشرفته فقط در نیروی هوایی این کشور وجود نداشت. برای نمونه خدمه عراقی
گونهای از تانکهای ساخت شوروی در طول جنگ هرگز از سیستم دید در شب این
تانکها استفاده نکردهبودند. چرا که آنها درک نمیکردند که تانکهای
آنان به چنین سامانهای مجهز است.[۳۲] تا سال ۱۹۸۳ عراق حدود ۲۰۰ هواپیمای
خود را از دست داده بود و بیشتر این خسارت نه در جنگ با ایران، بلکه در
اثر تصادفات و سوانح غیر جنگی و مشکلات تعمیر و نگهداری به وجود آمده
بود.[۳۳] نیروهای ایران نوشتارهای اصلی: ارتش جمهوری اسلامی ایران، سپاه
پاسداران انقلاب اسلامی، و بسیج همچنین ببینید: اف-۱۴ تامکتهای ایران
بخشی از نیروهای نظامی ایران را نوجوانان بسیجی داوطلب تشکیل میدادند در
طول دهه هفتاد میلادی، ایران یکی از بزرگترین واردکنندگان تجهیزات نظامی
بود. بخش عمدهای از این تجهیزات پیشرفته همچون هواپیماهای اف-۱۴، تجهیزات
الکترونیکی و موشکهای فونیکس از ایالات متحده وارد میشد. آلمان غربی در
ساخت بزرگترین زرادخانه اصفهان مشارکت داشت و انگلستان به ایران اسلحه
میفروخت. برخی تجهیزات پدافند هوایی و ترابری نظامی ایران نیز از شوروی
تامین میشد. این روند با وقوع انقلاب ایران متوقف شد و نیروهای نظامی
ایران را در موقعیت دشواری قرار داد. ایران برای دور زدن این تحریم
تسلیحاتی روشهای زیر را به کار گرفت.[۳۴] تلاش برای خرید قطعات یدکی مورد
نیاز از هر منبع ممکن (مانند اروپای غربی، کره جنوبی، تایوان و حتی
اسرائیل (در ماجرای ایران کنترا) که این قطعات را داشتند و یا آن را تحت
لیسانس آمریکا تولید میکردند. ایران ناچار بود این قطعات را با قیمت گران
و از بازار آزاد تهیه کند.[۳۵] خرید لوازمی که خارج از حوزه تحریم
تسلیحاتی بودند و تبدیل آن به تجهیزاتی که کاربرد نظامی داشتند. برای
نمونه میتوان به هواپیماهای سوئیسی، بالگردهای هلندی، کامیونهای آلمانی،
مهمات ساخت چک اسلواکی، زرهپوشهای مجارستان، زرهپوشها و مهمات لهستان و
خودروهای رومانیایی خریداری شده توسط ایران اشاره کرد.[۳۶] جواد فکوری و
قاسمعلی ظهیرنژاد فرماندهان جوان سپاه پاسداران یکی از مشکلات ایران در
ابتدای جنگ، مسئله فرماندهان ارتش این کشور بود. از دید حکومت انقلابی
ایران و از میان فرماندهان نظامی زمان پهلوی، تنها تعداد معدودی که در
زمان دولت ملی محمد مصدق از فرماندهان بودند و یا کسانی که مخالف حکومت شاه
بودند مناسب پستهای فرماندهی نظامی بودند.[۳۷] چهل هزار مستشار آمریکایی
که به عنوان آموزش با ارتش ایران همکاری می کردند با وقوع انقلاب از کشور
اخراج شده بودند، تعداد زیادی از فرماندهان نظامی فرار کرده، بازنشسته شده
و یا برکنار شده بودند، نظام سربازگیری ناکارا شده بود و بخشی از نیروهای
نظامی کشور درگیر ناآرامیهای داخلی (مانند گنبد کاووس) شده بودند.[۳۸] در
فاصله میان بهمن ۱۳۵۷ تا مهر ۱۳۶۱، دهها تیمسار و افسر ارشد نظامی
تعویض، کشته و یا برکنار شدند. ولیالله قرنی در تهران ترور شد. ولیالله
فلاحی در یک سانحه سقوط هواپیما به شهادت رسید. سپهبد سعید مهدیون به جرم
شرکت در کودتای نوژه اعدام و سرلشکر باقری نیز زندانی شد. سرهنگ فکوری که
پنجمین فرمانده نیروی هوایی ایران به هنگام شروع جنگ بود همراه با سرتیپ
فلاحی کشته شد. دریادار مدنی که استعفا داد و از کشور خارج شد و بالاخره
دریادار بهرام افضلی که چهارمین فرمانده نیروی دریایی ایران به هنگام شروع
جنگ بود و به جرم عضویت در حزب توده ایران در اردیبهشت ۱۳۶۲ دستگیر شد و
به اتهام جاسوسی به همراه ۹ نفر دیگر از افسران بلندپایه ارتش در اسفند سال
۱۳۶۲ تیرباران شد نمونههایی از فرماندهان نظامی تعویض شده بودند.[۳۹] در
این بین سپاه پاسداران نیز نیرویی تازهتاسیس متشکل از جوانان بود که
امکانات و توانایی لازم برای جنگ را نداشت. فرماندهان رده بالای سپاه را
غالباً جوانان کم تجربه تشکیل میدادند که از اصول کلاسیک رزم بی اطلاع
بودند.[۴۰] برای نمونه محسن رضایی زمانی که در سال ۱۳۶۰ به فرماندهی کل
سپاه منصوب شد، تنها ۲۷ سال سن داشت و تحصیلات او نیز دیپلم دبیرستان
بود.[۴۱] خلاصه روند جنگ نشانههای تنش نظامی میان عراق و ایران، تقریباً
بلافاصله پس از وقوع انقلاب ایران آشکار شد. در ۱۳ فروردین ۱۳۵۸ عراق برای
نخستین بار به حریم هوایی ایران تجاوز کرد. ۵ روز بعد، نیروهای عراقی به
یک پست مرزی ایران در قصرشیرین حمله کردند. در اردیبهشت عراق به شهر مهران
حمله هوایی کرد. پس از آن و تا آغاز همهجانبه جنگ، متجاوز از ۵۶۰ مورد
درگیری در مرزهای ایران و عراق گزارش شدهاست.[۴۲] در طی سخنرانی سعدون
حمادی، نخست وزیر عراق در شورای امنیت سازمان ملل متحد در تاریخ ۱۵ اکتبر
۱۹۸۰ و چند روز بعد از شروع اولین درگیریها، وی ایران را متهم کرد که از
تروریستهایی که در خاک عراق اقدام به بمبگذاریهای گسترده میکنند و در
نتیجه تعداد زیادی از مردم عراق را میکشند، حمایت میکند.[۴۳] آغاز رسمی
جنگ، حمله و پیشروی عراق عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ (۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰) حمله به
ایران را آغاز کرد. نیروهای عراقی بهگونهای برنامهریزی کرده بودند که
نواحی بزرگی از غرب ایران را اشغال کنند. نیروی زمینی عراق از سه جبهه و
در هر جبهه با یک سپاه یورش زمینی خود را آغاز کرد. سپاه اول از جبهه شمالی
حدود ۲۵ کیلومتر در اطراف قصر شیرین پیشروی کرد و سپاه دوم از جبهه میانی
و در اطراف مهران، هردو پس از برخورد به مناطق کوهستانی متوقف شدند. این
حملات برای پشتیبانی از حمله اصلی در خوزستان انجام شد. صدام تصور میکرد
که مورد استقبال مردم خوزستان که بخشی از آنان عرب یا عربزبان بودند قرار
خواهد گرفت.[۴۴] هدف اولیه بخش جنوبی ارتش عراق، تصرف برقآسای شهر مرزی
خرمشهر و پس از آن آبادان، اهواز، دزفول و سوسنگرد بود. عراق کسب این هدف
را یک پیروزی استراتژیک برای خود تلقی میکرد. ولی سه ستون زرهی عراقی که
برای تصرف خرمشهر اعزام شده بودند با مقاومت ناهماهنگ و خودجوش مردم این
شهر مواجه شدند و در کمین حدود ۳۰۰۰ غیرنظامیای افتادند که سلاحهای
ناچیزی همچون تفنگ ام۱ گاراند، نارنجک و کوکتل مولوتوف داشتند، سازماندهی
نشده بودند و از هر آموزش نظامی پیش از جنگ محروم بودند. ولی در عوض
انگیزه بسیار زیادی برای جنگیدن داشتند. این نیروها موفق شدند جلوی پیشروی
سریع ارتش عراق را بگیرند و عراق در همان مرحله اول جنگ، در رسیدن به
اهداف خود ناکام ماند و درگیر یک نبرد خانه به خانه در کوچههای خرمشهر
شد. تصرف خرمشهر برای عراق به ۱۵ روز زمان و۵۰۰۰ کشته نیاز داشت و پس از
آن نیز عراق به مدت سه هفته درگیر نبردهای خیابانی در این شهر بود. شهری
که مدتها به افتخار این نبرد، خونینشهر نامیده میشد.[۴۵][۴۶] پس از تصرف
خرمشهر، ارتش عراق موفق شد در اواخر آبان شهر آبادان را بهطور کامل
محاصره کند. عراقیها که بر حمایت عربهای خوزستان از ارتش خود، دستکم در
شمال خوزستان حساب کردهبودند، بازهم ناکام ماندند. حملات پیاپی عراق
برای تصرف شهرهای سوسنگرد و اهواز عقیم ماند و ارتش عراق شانس غافلگیری را
بهخاطر مقاومت یک گروه کوچک مردمی از دست داد.[۴۷] نقشه اولیه صدام، یک
پیروزی سریع در حداکثر چند هفته بود. صدام و حتی بسیاری از تحلیلگران غربی
هرگز پیشبینی شکست عراق در دستیابی به این اهداف و آغاز یک جنگ فرسایشی
طولانی را نمیکردند.[۴۸] به گفته مقامات سابق ارشد عراق وظیفه اصلی ارتش
عراق در یورش اولیه خود این بود که توپخانه ایران را از مرزهای عراق دور
کرده تا قادر به بمباران شهرهای عراقی، به ویژه بصره، نباشند. این کار
بایستی در طول سه تا هفت روز انجام میشد و سپس بغداد برای مذاکره با
تهران وارد عمل میشد. این طرح بر اساس استراتژی جنگی استاندارد عربی آن
دوران تهیه شد که بر یورش سنگین نخست و سپس مذاکره بر اساس «وضعیت جدید»
تأکید داشت. بنابراین نیروهای عراقی در خاک ایران نمیبایست بیش از ۴۰
کیلومتر پیشروی کنند و هیچ برنامهای برای حفظ خاک ایران در مدتی طولانی
وجود نداشت. اما در عمل این ایده بیثمر بود چراکه ایرانیها حاضر به
مذاکره نبودند، آنهم در شرایطی که نیروهای عراقی تا آن حد در خاک ایران
پیشروی کرده بودند. ضمن اینکه روحانیت حاکم بر ایران علاقمند به گسترش جنگ و
استفاده از آن برای دستیابی به مقاصد خود بود. حمله عراق نه تنها باعث
فروپاشی حکومت ایران از درون نشد بلکه درست برعکس به آن فرصت داد تا خود
را در قدرت تثبیت کند. ارتش عراق هرچند به خوبی مجهز شده بود اما آمادگی
کاملی برای جنگ نداشت و البته ایرانیها از این نظر در وضعیت نامناسبتری
قرار داشتند. مهمترین بخش ارتش عراق به طور غیرمنتظرهای خوب جنگید: حملات
تانکهای عراقی در دشتهای میان شهرهای ایران بارها ایرانیان را غافلگیر
کرده و صدمات سختی را به واحدهای پراکنده ایرانی در طول خط مقدم وسیع نبرد
وارد کرد. هرچند بسیاری از تحلیلگران شیوه عملیاتی عراق را بر گرفته از
سبک شوروی توصیف میکنند اما آنها در واقع بسیار بیشتر تحت تاثیر نظریات
جنگی بریتانیایی قرار داشتند هرچند ارتش عراق تقریباً به طور کامل با
تانکها، نفربرها، و توپخانه روسی تجهیز شده بود.[۴۹] در جریان حمله
جسورانه عراق به شرق کارون در اواخر مهرماه که مدافعین ایرانی را غافلگیر
کرده و به آشوب کشانده بود، نیروی هوایی و هوانیروز ایران با وجود مشکلات
اطلاعاتی برای هدفگیری رخنههایی در مواضع عراقی پدید آورده و بسیاری از
خودروهای عراقی را نابود کردند. در این حمله بخشهایی از سپاه پنجم
مکانیزه و سپاه ششم زرهی عراق با ایجاد سرپل کوچکی در بخش شرقی رود در
نزدیکی دارخوین نیروهای ایرانی را غافلگیر و مسیرهای تدارکاتی ایران را در
معرض تهدید قرار دادند. آنها از این نقطه میتوانستند به سمت شمال و شرق
پیشروی کرده و دزفول را به محاصره درآورند. در اواخر مهر نیز یک اسکادران
اف-۱۴ برتری هوایی را بر فراز میدان جنگ در خوزستان تأمین کرده و با
سرنگون کردن حدود ۱۲ جنگنده عراقی تنها در دو روز به نیروهای ایرانی اجازه
داد تا پدافند هوایی عراق در منطقه را که شامل چندین پایگاه سام-۶ میشد
پاکسازی کرده و شبکه تدارکاتی عراق را منهدم کنند.[۵۰] توقف پیشروی عراق
اعزام نفرات داوطلب مردمی در قالب نیروهای بسیج و سپاه به جبههها از
زمستان ۱۳۵۹ که امید دست یافتن به یک پیروزی سریع برای عراق به یاس مبدل
شد، شوروی حمایت تسلیحاتی خود از عراق را متوقف کرد. عراق نیز ناچار شد در
مصرف تسلیحات خود محافظهکاری بیشتری نشان داده و عملیات نظامی خود را
کندتر کند. از طرفی ایران نیز درگیر مشکلات داخلی خود شدهبود. اختلافات
میان سپاه پاسداران و ارتش از یک سو و اختلاف میان ابوالحسن بنیصدر و
اکثریت مجلس شورای اسلامی از سوی دیگر موجب شده بود تا انسجام تصمیم گیری
در زمینه جنگ وجود نداشته باشد. از سوی دیگر ایران نیز همچون عراق درگیر
مسئله تامین تجهیزات نظامی مورد نیاز خود بود.[۵۱] در همین زمان نیروی
هوایی عراق به خاطر نگرانی از نابودی هواپیماهایش در زمین، ناگزیر شد
تعداد زیادی از هواپیماهای خود را به فرودگاه «الولید» در غرب این کشور
(۵۰ کیلومتری مرز اردن) منتقل کند تا از برد هواپیماهای ایران خارج باشند.
با این حال خلبانان ایرانی توانستند با انجام عملیات سوخت گیری در هوا خود
را به پایگاه «الولید» برسانند و در آنجا ۴۶ هواپیمای عراقی (۱۵ تا ۲۰
درصد از کل نیروی هوایی عراق در آن زمان) را روی زمین منهدم نمایند. این
حمله به عملیات اچ-۳ معروف شدهاست.[۵۲] نیروی هوایی حلقه فراموششدهای
بود که در نهایت کل عملیات جنگی عراق را به شکست کشانید. نیروی هوایی عراق
نمیتوانست با نیروی هوایی و هوانیروز ایران هماوردی کند چرا که از قدرت
آتش، هواپیماهای توانا و تمرینات مناسب برخوردار نبود. حکومت عراق از این
موضوع آگاه بود اما تصور میکرد که وضعیت نیروی هوایی و هوانیروز ایران هم
به نابسامانی دیگر بخشهای ارتش ایران باشد. آنها همچنین امیدوار بودند
که با حمله هوایی نخست خود به پایگاههای هوایی مهم ایران نیروی هوایی این
کشور را زمینگیر کنند. اما در عمل نیروی هوایی ایران تنها پس از ۲۴ ساعت
به یک دستگاه جنگی تبدیل شد و نه تنها به تمام خاک عراق حملهور شد بلکه
آسیب شدیدی هم به نیروی زمینی عراق وارد کرد. نیروی هوایی ایران تنها پس
از سه هفته با نابود کردن کامل تدارکات عراق و اکثر پایگاههای نظامی آن
در نزدیکی جبهه یورش نیروهای عراقی را متوقف کرد، و اگر وضعیت هوا در آن
برهه زمانی آن قدر بد نبود، این کار در مدت کوتاهتری انجام میشد. نیروهای
عراقی در شرایطی نبودند که قادر به مقابله با اف-۱۴های ایرانی باشند و
حتی توانایی جلوگیری از خسارات سنگینی را که جنگندههای اف-۴ و اف-۵ و
هلیکوپترهای کبرای ایرانی به نیروهای زمینی آنان وارد کردند، نداشتند.
نیروی هوایی و هوانیروز ایران در نابودسازی خودروهای نظامی، ادوات
توپخانهای و تدارکات ارتش عراق به قدری موفق بود که توانایی هجومی ارتش
عراق تقریبا از بین رفت. واحدهای زرهی و مکانیزه ارتش عراق دستور داشتند
تا به جای درگیر شدن در جنگ شهری در فاصله بین شهرها پیشروی کرده و ارتباط
آنها را قطع کنند اما تلاش آنها بیثمر ماند چراکه برای محاصره شهرهای
خوزستان به تدارکات نیاز داشتند و مسیرهای انتقال تدارکات آن ها در معرض
حملات مداوم و سنگین نیروی هوایی ایران بود. در نتیجه آنها فقط یک شهر
مهم یعنی خرمشهر را که تنها چند کیلومتر از مرز فاصله دارد به تصرف خود
درآوردند. عراق برای تصرف خرمشهر به جنگ شهری خانه به خانه روی آوردند که
نیروی هوایی نمیتوانست در آن چندان موثر باشد. با فتح خرمشهر ذخایر
استراتژیک عراق به قدری کاهش یافته بود که آنها تا چندین سال قادر به آغاز
هیچ عملیات هجومی دیگری نبودند.[۵۳] آغاز پیروزیهای ایران همچنین
ببینید: شکست حصر آبادان سرلشکر نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران،
ولیالله فلاحی، فرماندهی چندین عملیات مشترک ارتش و سپاه، ازجمله شکست
حصر آبادان را در سال ۱۳۶۰ برعهده داشت سرانجام ابوالحسن بنیصدر در
ابتدای تابستان ۱۳۶۰ از ریاست جمهوری عزل شد. این امر موجب شد تا در زمینه
جنگ در تهران تمرکز تصمیمگیری به وجود آید. از طرفی اختلافات میان ارتش و
سپاه نیز حل و فصل شد و این دو نیرو آماده همکاری و انجام عملیات مشترک
شدند.[۵۴] همزمان فرماندهی کل عملیات نظامی در جبههها به ولیالله فلاحی
از امیران باتجربه ارتش سپرده شد.[۵۵] در کنار این مسئله کسب تجربه توسط
فرماندهان جوان سپاه، موجب بهبود توان تاکتیکی، برنامه ریزی صحیح و
اطلاعات و امنیت بهتر عملیات شد.[۵۶] پیروزیهای ایران از این دوره آغاز
شد.[۵۷] در شهریور ۱۳۶۰ خبرنگاران غربی که برای نخستینبار از سوی ایران
اجازه یافته بودند از جبهههای جنگ بازدید کنند، در گزارشهای خود از شور و
امید به زندگی در نیروهای ایرانی خبر دادند. در طی یک عملیات سه روزه
ایران موفق شد شهر آبادان را پس از حدود یک سال از محاصره خارج کند و
امیدهای صدام را برای به دست آوردن سهم بیشتر از اروندرود برباد دهد. این
پیروزی آنچنان غیر منتظره بود که برخی گمان میکردند نظامیان عراقی در
این جبهه بر علیه صدام کودتا کردهاند. همزمان نیروی هوایی تاسیسات نفتی
کرکوک در شمال عراق و دو مرکز نفتی در کویت را که واسطه مبادله نفت خام
عراق با محصولات سوختی بودند بمباران کرد.[۵۸] در دوم فروردین ۱۳۶۱ ایران
طی عملیات فتحالمبین موفق شد مناطق استراتژیکی را از تصرف عراق خارج کند و
دستکم ۱۵۰۰۰ عراقی را به اسارت بگیرد. پس از این عملیات ابتکار
استراتژیک در جبههها به دست نیروهای ایرانی افتاده بود.[۵۹] آزادسازی
خرمشهر نوشتار اصلی: آزادسازی خرمشهر در جریان آزاد سازی خرمشهر هزاران
سرباز عراقی به اسارت نیروهای ایرانی درآمدند مدتی پیش از فتح خرمشهر،
تحلیلگران سازمان سیا در ایالات متحده به این نتیجه رسیدند که در صورت
ادامه همین روند، عراق در جنگ با ایران شکست خواهد خورد.[۶۰] در سوم خرداد
۱۳۶۱ ایران به یک پیروزی بزرگ دیگر دست یافت. عراق که هنوز از شکست حصر
آبادان ترمیم نیافته بود، خود را با عملیات بیتالمقدس روبرو دید. این
عملیات در سه محور جنوب سوسنگرد در شمال خوزستان، جاده اهواز خرمشهر در
مرکز و خود شهر خرمشهر انجام شد و در هر سه محور به پیروزی ایران منجر
شد.[۶۱] تنها کمتر از ۲۸ ساعت از آغاز عملیات، نیروهای ایرانی کنترل شهر
را به دست گرفتند. در حین عملیات ۱۵۰۰۰ سرباز عراقی کشته و یا اسیر
شدند.[۶۲] تحلیلگران سیا پیش بینی میکردند که احتمال مداخله سایر اعراب در
جنگ و منطقهای شدن آن نیز وجود دارد. تا اوایل تیرماه ۱۳۶۱، رونالد
ریگان به این نتیجه رسید که ایالات متحده نمیتواند اجازه دهد که عراق
بازنده این جنگ باشد و باید به هر قیمتی جلوی شکست کامل عراق را
بگیرد.[۶۳] رئیس بخش خاورمیانه شورای عالی امنیت ملی آمریکا در دولت
ریگان، سالها پس از پایان جنگ ایران و عراق و زمانی که آمریکا در دهه ۹۰
میلادی رو در روی صدام ایستاده بود در این باره گفت:[۶۴] اینگونه نبود که
ما میخواستیم عراق «برنده» جنگ باشد. خیر. ما فقط مایل نبودیم عراق
«بازنده» جنگ باشد. ما را واقعاً ساده فرض نکنید. ما میدانستیم که او
(صدام حسین) یک «حرامزاده» است. ولی او، «حرامزاده» خودمان بود طرح عربی
صلح آزادسازی خرمشهر نقطه عطف بزرگی در جنگ ۸ ساله ایران و عراق بود. دو
کشور با تصمیم سرنوشت ساز ادامه جنگ یا اعلام آتش بس روبرو بودند. سازمان
ملل به خواست صدام به ایران اصرار کرد که آتش بس را بپذیرد. ولی موانع
زیادی بر سر این آتش بس وجود داشت. عراق همچنان بر نقض معاهده الجزایر و
حق حاکمیت بر اروندرود پافشاری میکرد. از سوی دیگر عراق هنوز بخشهای از
خاک ایران را در تصرف خود داشت و روحالله خمینی هم میخواست صدام از قدرت
کنار برود. این بود که ایران آتش بس پیشنهادی در قطعنامه ۵۱۴ شورای امنیت
را نپذیرفت.[۶۵] اگرچه احمد خمینی پیش از مرگ تاکید داشت که روحالله
خمینی با ادامه جنگ پس از آزادی خرمشهر مخالف بودهاست.[۶۶] آزادی خرمشهر
نشان از پیروزی قریبالوقوع ایران در جنگ داشت. شرایطی فراهم شده بود که
ایران بتواند غرامت قابل توجهی از عراق و متحدین عرب او (به ویژه عربستان
سعودی) که به شدت ترسیده بودند دریافت کند.[۶۷] اسپنسر تکر در دانشنامه
جنگهای خاورمیانه به طرح میانجیگرانهای اشاره میکند که بر اساس آن،
عربستان سعودی پس از آزادی خرمشهر پیشنهاد نمود تا غرامت جنگ توسط کشورهای
عربی به ایران پرداخته شود و عراق نیز بخشی از خاک ایران را که در تصرف
داشت ترک کند. به گفته اسپنسر تکر مقامات ایران این پیشنهاد را رد کرده و
خواهان بازگشت یکصد هزار شیعه عراقی که توسط صدام اخراج شده بودند به کشور
عراق شده بودند. به گفته تکر شرط دوم ایران پرداخت ۱۵۰ میلیارد دلار
غرامت به جای ۷۰ میلیارد دلار پیشنهادی عربستان و شرط سوم برکناری صدام از
قدرت بودهاست.[۶۸] یک ژورنال تخصصی که در سال ۱۹۸۴ (دو سال پس از آزادی
خرمشهر) منتشر شدهاست، مبلغ پیشنهادی عربستان را ۲۵ میلیارد دلار ذکر
کردهاست.[۶۹] در یک کتاب منتشر شده توسط مرکز تحقیقات استراتژیک امارات
عربی متحده، بدون اشاره به مقدار غرامت پیشنهادی، این مبلغ «قابل
ملاحظه»[یادداشت ۱] توصیف شدهاست.[۷۰] علیاکبر ولایتی اصل وجود چنین
پیشنهادی در آن زمان را مورد تائید قرار داده[۷۱] و حتی هاشمی رفسنجانی در
خاطرات روز ۱۵ اسفند ۱۳۶۰ خود مینویسد:[نیازمند منبع] وابسته نظامی
ایتالیا گفته: کشورهای نفت خیز منطقه مایلند شصت میلیارد دلار خسارات جنگ
را از طرف صدام به ایران بدهند و ایران از شرط سوم که کیفر صدام است منصرف
شود. هاشمی رفسنجانی بعدها در مرداد ۱۳۸۹ در یادداشتی گفتهاست:[۷۲] در
گفت وگوها هیچ ضمانتی برای جلوگیری از تکرار شرارتهای صدام نمیدادند....
میانجیها که اکثراً کشورهای عرب منطقه بودند... اقدام به انتشار شایعات
بی اساس میکردند که یکی از خبیث ترین شایعات آنان پیشنهاد غرامتها پس از
فتح خرمشهر بود. شایعهای که با همه بی اساس بودنش، در افواه افتاد
عزتالله سحابی و هدی صابر استدلال کردهاند که اگر هم برای ایران مقدور
نبود که در این مقطع غرامت جنگ را از دولتهای عربی دریافت کند، نفس برقراری
آتشبس و پذیرش صلح در سال دوم جنگ مانع گسترش و افزایش خسارت و تلفات
میشد و این به مصلحت ایران بود.[۷۳] توقف ایران یک رزمنده شهید ایرانی که
در جنگ ایران و عراق کشته شدهاست. عراق در آغاز جنگ، ۱۳۶۰۰ کیلومتر مربع
از خاک ایران را اشغال کرده بود. با انجام چهار عملیات موفقیت آمیز ایران
با نامهای عملیات ثامنالائمه، عملیات طریقالقدس، عملیات فتحالمبین و
عملیات بیتالمقدس، ۸۶۰۰ کیلومتر از این اراضی به شکل نظامی آزاد شد. از
۵۰۰۰ کیلومتر مربع باقیمانده، عراق به صورت داوطلبانه از ۲۵۰۰ کیلومتر
مربع دیگر (پس از آزادی خرمشهر) عقب نشینی نمود. ولی ۲۵۰۰ کیلومتر مربع
دیگر از خاک ایران (شامل شهرهای مهران و نفت شهر) همچنان و تا پایان جنگ در
تصرف ارتش عراق باقی ماند.[۷۴] اگرچه پس از آزادی خرمشهر ایران دو عملیات
موفق دیگر نیز (ازجمله در منطقه سومار) انجام داد،[نیازمند منبع] ولی شکست
نیروهای نظامی این کشور در مقابل ارتش عراق در عملیات رمضان (تابستان
۱۳۶۱) و در منطقه بصره موجب شد ایران برتری تبلیغاتی و روحی خود را از دست
بدهد.[۷۵] گفته میشود که عملیات رمضان بزرگترین نبرد زمینی جهان پس از
جنگ جهانی دوم بودهاست. در این نبرد سه موج جداگانه از سپاهیان داوطلب در
زمینی مسطح به سوی بصره حرکت کردند. عراق به سادگی از توپخانه برای قتل
عام ۳۰۰۰۰ سرباز ایرانی استفاده کرد. عملیاتی که درواقع هیچ دستاوردی برای
ایران نداشت.[۷۶] ژنرال ماهر عبدالرشید در این باره گفت:[۷۷] برای نابود
کردن هر حشره مزاحمی، حشرهکش مناسب وجود دارد که بدون توجه به تعداد
حشرهها، آنان را دفع میکند. و مهاجمان (ایرانی) بدانند که عراق حشره کش
مناسب برای دفع آنان را دارد. جنگ نفتکشها حمله به یک کشتی تجاری در
جریان جنگ نفتکشها نوشتار اصلی: جنگ نفتکشها در سال چهارم جنگ، نیروهای
زمینی دو طرف به تعادل رسیده بودند.[۷۸] ولی در خلیج فارس وضع به گونه
دیگری بود. در یک مقطع دو ساله، کشورهای کویت، ایالات متحده، اردن و
آفریقای جنوبی در یک همکاری تنگاتنگ، نفت خام هدیه شده از سوی کویت را در
نفتکشهای با پرچم آمریکا بارگیری کرده و به آفریقای جنوبی منتقل
میکردند. آفریقای جنوبی در عوض سوخت مورد نیاز عراق را به بندری در اردن
تحویل میداد.[۷۹] همزمان جزیره خارک به عنوان پایانه اصلی صدور نفت ایران
توسط هواپیماهای پیشرفتهای که فرانسه به عراق تحویل داده بود، مسدود شد.
به این ترتیب ایران وارد جنگ نفتکشها شد.[۸۰] طرف عراقی تنها در طول سال
۱۳۶۳ دست به حمله به ۳۳ نفتکش زد. ایران نیز با حمله به ۱۷ نفتکش به این
عمل واکنش نشان داد. واکنش هاشمی رفسنجانی به این مسئله این بود که تهدید
کرد اگر جلوی صادرات نفت ایران از خلیج فارس گرفته شود، آنگاه دیگر هیچ
کشوری نخواهد توانست از نفت خلیج فارس استفاده کند. دو هفته بعد، شورای
امنیت به این تهدید ایران واکنش نشان داد و با صدور قطعنامه ۵۵۲ طرفین را
از حمله به کشتیهای غیر نظامی بازداشت.[۸۱] ورود ایران به خاک عراق ایران
سرانجام در بهار ۱۳۶۴ در عملیات دیگری موفق شد به بخشی از اهداف عملیات
رمضان برسد و ارتباط عراق را با خلیج فارس قطع کند. در این عملیات که به
شکلی گمراهکننده ابتدا رو به سمت شمال بصره انجام شد، ایران موفق شد شبه
جزیره فاو را به طور کامل تصرف کرده و ارتباط بندر نفتی-نظامی امالقصر
عراق را برای مدت بیش از دو سال با خلیج فارس قطع کند. این پیروزی در
شرایطی به دست آمد که عراق بار دیگر از سلاحهای شیمیایی برای ضدحمله
استفاده کرد.[۸۲] همزمان یک خط لوله میان عراق و عربستان احداث شد تا نیازی
به عبور نفتکشها در خلیج فارس و در تیررس نیروهای ایران نباشد.[۸۳] در
زمستان ۱۳۶۵ نیروهای ایران به نزدیک بصره رسیدند. با افزایش احتمال سقوط
بصره و پدیدآمدن این باور که موازنه نظامی به نفع ایران در حال تغییر است،
خاویر پرز دکوئیار اعلام کرد که اعضای شورای امنیت برای پایان دادن به جنگ
مصمم هستند. مذاکرات برای تهیه پیش نویس قطعنامه ۵۹۸ به سرعت آغاز شد.[۸۴]
پس از آن که در بهار ۱۳۶۶ ایران موفقیتهای دیگری در جبهه شمال و در منطقه
سلیمانیه به دست آورد[۸۵] سرانجام قطعنامه ۵۹۸ در ۲۹ تیر ۱۳۶۶ به تصویب
رسید.[۸۶] ورود آمریکا به جنگ و قبول قطعنامه از سوی ایران یکی از سکوهای
نفتی ایرانی که مورد حمله آمریکاییها قرار گرفت صدور قطعنامه ۵۹۸ در ایران
بحثهای چالش برانگیزی را برانگیخت.[۸۷] این قطعنامه درباره آغاز کننده
جنگ و چرایی وقوع آن ساکت بود. قطعنامه بیش از حد یک جانبه و به سود عراق و
همراه با اعمال نظر ایالات متحده بود. در مورد مسئله تعیین متجاوز و مقصر،
قطعنامه به سادگی گفته بود:[۸۸] دبیر کل سازمان ملل، در راستای شناسایی
متجاوز اختیارات لازم را به یک هیئت بیطرف خواهد داد تا پس از تحقیق
درباره مسئول واقعی جنگ، گزارش خود را در اسرع وقت به شورای امنیت ارائه
کنند. واکنش ایران به این قطعنامه این بود که آن را نه قبول و نه رد کرد.
ایران خواستار آن بود که عراق به روشنی به عنوان متجاوز شناخته شده و این
خواسته را بارها و بارها اعلام کرده بود. خواستهای که هربار توسط سازمان
ملل رد میشد. در طول یک سالی که از تصویب قطعنامه تا پذیرش آن توسط ایران
گذشت، ایران تحت فشار خارجی زیادی برای قبول آن قرار داشت.[۸۹] شلیک
موشک از ناو آمریکایی یواساس وینسنس. از چنین موشکی برعلیه پرواز شماره
۶۵۵ ایران ایر استفاده شد. این شلیک موجب مرگ ۲۹۰ مسافر غیرنظامی ازجمله
زنان و کودکان شد. رونالد ریگان در ۳۱ شهریور ۱۳۶۶ در سخنرانی خود در مجمع
عمومی سازمان ملل متحد، ایران را رسماً تهدید کرد که اگر به قطعنامه ۵۹۸
پاسخ منفی بدهد، چارهای جز یک «اقدام عملی» باقی نمیماند.[۹۰] اندکی بعد
ایالات متحده به عنوان متحد عراق وارد جنگ با ایران شد. در ۳۰ فروردین
۱۳۶۷ ایالات متحده به نفتکشها و سکوهای نفتی غیرنظامی ایران در خلیج فارس
حمله کرد.[۹۱][۹۲] تنها دو روز پیش از آن و در روزهای ۲۸ و ۲۹ فروردین،
عراق برای بازپس گیری شبه جزیره فاو شروع به بمباران شیمیائی مواضع ایران
نموده بود.[۹۳] در جریان این حمله بالگردهای آمریکایی به نفع نیروهای
عراقی مستقیماً وارد جنگ با ایران در فاو شدند. روشن بود که ایران توان
جنگیدن مستقیم و همزمان با دو ارتش ایالات متحده و عراق را نداشت.[۹۴]
بنابراین شبه جزیره فاو دوباره به دست عراق افتاد.[۹۵] در ۱۲ تیر ۱۳۶۷ ناو
آمریکایی یواساس وینسنس یک هواپیمای غیرنظامی ایرباس مسافری ایران[۹۶]
را در آبهای خلیج فارس مورد اصابت موشک خود قرار داد و تمامی ۲۹۰ مسافر
آن را کشت.[۹۷] با این حمله ایالات متحده مشخص کرد که مایل است به طور
مستقیم وارد جنگ با ایران شود. این حمله تنها دو هفته پیش از پذیرش
قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران صورت گرفت.[۹۸] از بعد داخلی نیز دولت ایران تحت
فشار زیادی بود.[۹۹] در داخل کشور زمزمههای مخالفت با جنگ آغاز شده بود و
فشارهای اقتصادی بر دولت افزایش یافته بود.[۱۰۰] درآمد نفتی کشور از ۱۵
میلیارد دلار به کمتر از ۶ میلیارد دلار کاهش یافته بود و وضعیت اقتصادی
کشور در بدترین حالت خود بود.[۱۰۱] سرانجام محسن رضایی طی نامهای به
روحالله خمینی، فهرستی از نیازهای مضاعف نیروهای نظامی ایران برای ادامه
جنگ در ۵ سال آینده را ارائه داد.[۱۰۲] ... تا پنج سال دیگر ما هیچ پیروزی
نداریم. ممکن است در صورت داشتن وسائلی که در طول پنج سال به دست میآوریم
قدرت عملیات انهدامی یا مقابله به مثل را داشته باشیم و بعد از پایان سال
۱۳۷۱ اگر ما دارای ۳۵۰ تیپ پیاده و ۲۵۰۰ تانک و ۳۰۰۰ قبضه توپ و ۳۰۰
هواپیمای جنگی و ۳۰۰ هلیکوپتر باشیم و قدرت ساخت مقدار قابل توجهی از
سلاحهای لیزری و اتمی که از ضرورتهای جنگ در آن موقع است را داشته باشیم،
میتوان گفت به امید خدا بتوانیم عملیات آفندی انجام دهیم.... با این وجود
فرمانده سپاه پاسداران در ادامه همین نامه بر لزوم ادامه جنگ تاکید کرد.
ولی میرحسین موسوی ضمن رد خواستههای سپاه اعلام کرد که دولت ظرفیت اختصاص
حتی یک دلار دیگر برای تهیه چنین فهرستی ندارد.[۱۰۳] بنابراین ایران در
روز ۲۷ تیر ۱۳۶۷ قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت را پذیرفت. روحالله خمینی
درباره تصمیم به پذیرش این قطعنامه گفت:[۱۰۴] ستون نظامی مجاهدین خلق پس
از محاصره و قرار گرفتن در کمین نیروهای ایران قبول این مسئله برای من از
زهر کشنده تر است، ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را
نوشیدم. آتش بس یک هفته پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط ایران، حدود ۵۰۰۰
نیروی سازمان مجاهدین خلق با مقادیری تجهیزات جنگی در محور غرب و از طریق
شهرهای مهران و اسلامآباد غرب در عملیاتی با عنوان فروغ جاویدان به ایران
حمله کردند. هدف این عملیات تسخیر تهران در ۳۳ ساعت بود و مسعود رجوی
فرماندهی عملیات را برعهده داشت. عملیات پاتک ایران عملیات مرصاد نام داشت
و طی آن مجاهدین در کمین قرار گرفتند و شکست خوردند. به گفته هاشمی
رفسنجانی:«اینها توی کیسه آمدند و ما در کیسه را بستیم.»[۱۰۵] ۱۰ روز پس
از این شکست، آتش بس در سراسر مرزهای ایران و عراق برقرار شد.[۱۰۶] پس از
آتش بس بازگشت اسیران ايران از عراق در سال ۱۳۶۹ ایران و عراق در سال ۱۳۶۹
و پیش از حمله عراق به کویت، توافق صلح رسمی امضا کردند و روابط دیپلماتیک
خود را از سر گرفتند. از همان زمان کار تبادل اسرای جنگی دو طرف آغاز
شد.[۱۰۷] در پایان جنگ ۸ ساله حدود ۴۰۰۰۰ ایرانی در عراق اسیر بودند. در
مقابل ایران نیز حدود ۷۰۰۰۰ اسیر عراقی دراختیار داشت.[۱۰۸] کار مبادله
اسرای دو طرف تا اسفند ۱۳۸۱ به طول انجامید.[۱۰۹] غرامت جنگی در سال ۱۹۹۱
خاویر پرز دکوئیار (دبیرکل وقت سازمان ملل متحد) رسماً بر اساس نظر گروه
ناظر نظامی سازمان ملل متحد، عراق را آغازگر جنگ معرفی کرده و از خواسته
ایران برای دریافت غرامت جنگی پشتیبانی کرد.[۱۱۰] خسارات وارده به ایران
در طول جنگ ۸ ساله ۹۷ میلیارد دلار برآورد شد. در حالی که فقط خسارات
مستقیم وارده به کویت توسط عراق در جنگ اول خلیج فارس ۲۴۰ میلیارد دلار
برآورد شده بود.[۱۱۱] در شهریور ۱۳۸۹، کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی
مجلس شورای اسلامی با تهیه طرحی دولت را ملزم به پیگیری اخذ غرامتهای جنگ
کردهاست. ولی تا به حال دولت محمود احمدی نژاد برای پیشبرد این مقصود
هیچ عملی انجام ندادهاست، گفته میشود اختلافات بین دولت و مجلس باعث عدم
واکنش دولت به این طرح است.[۱۱۲] میانجیگریهای بینالمللی شورای امنیت
در دوران جنگ ایران و عراق قطعنامههای ۴۷۹، ۵۱۴، ۵۲۲، ۵۴۰، ۵۵۲، ۵۸۲،
۵۸۸ و ۵۹۸ را در این خصوص صادر کرد نوشتار اصلی: جنگ ایران و عراق و سازمان
ملل متحد همچنین ببینید: گروه ناظر نظامی سازمان ملل متحد از نخستین روز
آغاز جنگ، کورت والدهایم دبیرکل سازمان ملل متحد از طرفین خواست که تلاش
خود را برای حل اختلافات به کار بگیرند. نخستین بیانیه شورای امنیت در
زمینه این جنگ، فقط از دو طرف خواسته بود که از هرگونه اقدام نظامی
خودداری کنند. در این بیانه حتی از عراق خواسته نشده بود که به پشت مرزهای
دو کشور باز گردد. شش روز بعد و در ۶ مهرماه ۱۳۵۹ قطعنامه ۴۷۹ شورای امنیت
در خصوص جنگ ایران و عراق صادر شد و باز هم بدون اشاره به تجاوز عراق به
خاک ایران و فقط با ذکر عبارت «وضعیت میان ایران و عراق» از دو کشور
خواسته شد که از توسل به زور خودداری کنند. عراق بلافاصله این قطعنامه را
پذیرفت ولی ایران اعلام کرد تا پیش از خروج نیروهای عراق از خاک ایران، این
قطعنامه را نمیپذیرد.[۱۱۳] پس از آن نیز تا پیش از صدور قطعنامه ۵۹۸،
شورای امنیت بیانیهها و قطعنامههای متعددی درباره جنگ ایران و عراق صادر
کرد. نخستین قطعنامهای که در آن از دو کشور خواسته شده بود به پشت
مرزهای خود بازگردند، قطعنامه ۵۱۴ بود که در ۲۱ تیرماه ۱۳۶۱ و اندکی پس از
بازپس گیری خرمشهر از عراق صادر شد. در قطعنامه ۵۴۰ به جای واژه خلیج
فارس از واژه «خلیج» استفاده شد که موجب اعتراض ایران شد. در زمستان ۱۳۶۴ و
۱۵ روز پس از حمله ایران و تصرف شبه جزیره فاو شورای امنیت قطعنامه ۵۸۲ را
صادر کرد. در قطعنامه ۵۸۸ که در مهر ۱۳۶۵ صادر شد و بر اجرای قطعنامه ۵۸۲
تاکید داشت، همچنان از عبارت «وضعیت میان ایران و عراق» استفاده شده بود. ،
فصل مشترک همه قطعنامههای شورای امنیت تا پیش از قطعنامه ۵۹۸ این بود که
در هیچیک از آنها به سه عنصر «آغازگر جنگ»، «کشور متجاوز» و ««چگونگی
تنبیه متجاوز» اشارهای نشده بود. عراق همه قطعنامههای سازمان ملل را
پذیرفت و یا آمادگی خود را برای پذیرش آن اعلام کرد. ولی ایران تنها
قطعنامه ۵۹۸ را پس از یک سال از صدور پذیرفت.[۱۱۴] سایر فعالیتها برای
برقراری صلح علاوه بر شورای امنیت و سازمان ملل متحد، مجامع، کشورها و
افراد دیگری نیز در مقاطعی از جنگ هشت ساله، تلاش کردند تا نقش میانجی صلح
را داشته باشند. ولی هیچ یک از این تلاشها به نتیجه نرسید. یکی از
مهمترین این تلاشها تشکیل کمیته حسن نیّت مرکب از نمایندگان دولتهای
کوبا، یوگسلاوی، الجزایر، زامبیا، هند، پاکستان و سازمان ساف توسط جنبش
عدم تعهد بود. سازمان کنفرانس اسلامی، شورای همکاری خلیج فارس، اتحادیه عرب
و اتحادیه اقتصادی اروپا نیز از دیگر مجامعی بودند که در مقاطعی تلاشهایی
برای برقراری آتش بس و عقب نشینی نیروهای دو کشور به پشت مرزها انجام
داد.[۱۱۵] موضع سایر کشورها Sorry, your browser either has JavaScript
disabled or does not have any supported player.
You can
download the clip or download a player to play the clip in your
browser. دیدار دونالد رامسفلد با صدام حسین در جریان جنگ عراق و ایران در
تاریخ ۲۰ دسامبر ۱۹۸۳[۱۱۶] از بعد تاریخی، جنگ ایران و عراق در اواخر جنگ
سرد و در دور دوم آن رخ داد.[۱۱۷] بیشتر سالهای جنگ در دوره ریاست جمهوری
رونالد ریگان سپری شد. در آن زمان دو دیدگاه اصلی در میان نظریه پردازان
سیاسی آمریکا درباره ایران وجود داشت. دیدگاه نخست آن بود که ایران پس از
سقوط شاه «ازدست رفته» است و باید به هر روش ممکن آن را بازگرداند. دیدگاه
دوم این بود که در میان اداره کنندگان ایران، علایق غرب گرایانه بیش از
علایق چپ گرایانه مشاهده میشود. در طول هشت سال بعد، موضع ایالات متحده
در قبال ایران و جنگ را به تناوب به قدرت گرفتن یکی از این دو دیدگاه بستگی
داشت.[۱۱۸] در این میان با آغاز جنگ، شوروی برای مدتی حمایت تسلیحاتی خود
از عراق را متوقف کرد. ولی به زودی به این فکر افتاد که با از سر گیری کمک
تسلیحاتی به عراق، میتواند دوباره این کشور را به سوی خود جذب کند. از
سوی دیگر شوروی به پول نقدی که عراق از فروش نفت خود به دست میآورد نیاز
داشت. بنابراین دلایل اقتصادی مهمی در روابط شوروی با عراق در طول جنگ
وجود داشت.[۱۱۹] از سوی دیگر اگرچه در اوایل جنگ روابط ایران و شوروی توام
با احترام بود ولی مسائلی مانند اشغال افغانستان توسط شوروی و دستگیری
اعضای حزب توده توسط ایران گاهی باعث سردی روابط دو کشور بود. روشن است که
ایران از روابط خوب میان شوروی و عراق نیز راضی نبود[۱۲۰] و شوروی نیز
نگران قدرت گرفتن شیعیان عراق بود که توسط ایران حمایت میشدند. با اینحال
شوروی تلاش میکرد با بازگذاشتن درهای تجارت و ترانزیت کالا از طریق
ایران، این کشور را راضی نگه دارد.[۱۲۱] در سالهای اول شوروی با اعلام
موضع بیطرفی از فروش مستقیم سلاح و جنگافزار به عراق خودداری میکرد،
ولی اجازه میداد تا اردن اسلحه مورد نیاز عراق را خریداری و به دست عراق
برساند. اردن این نقش خریدار ظاهری را در خریدهای مهم تسلیحاتی از چین،
اسپانیا، بریتانیا و ایالات متحده نیز ایفا میکرد. ولی نقش اردن در جنگ
ایران و عراق به همینجا خاتمه نمییافت. تمامی بنادر و فرودگاهها و
سرزمین اردن بر روی کالاهای صادراتی و وارداتی به عراق باز بود. بندر عقبه
در دریای سرخ در اختیار عراق بود تا کالاهای خود را صادر کند. ملک حسین
نیز همزمان به پایتختهای مختلف جهان سفر میکرد تا موضع عراق را درباره
جنگ تشریح کند.[۱۲۲] رویدادهای سال ۱۳۵۸ و سیاست صدور انقلاب اسلامی و
اقدامات آشکار و پنهان در منطقه زمینهای شد تا دو کشور عراق و عربستان
سعودی به یکدیگر بیش تر نزدیک شوند و یک سال قبل از شروع جنگ در پیمان
امنیت متقابل بین دو کشور امضاء گردید.[۱۲۳] در واقع عربستان سعودی در
کنار ایالات متحده تمامی تلاش خود را به کار بست تا جلوی ایران برتری و
پیروزی ایران در جنگ را بگیرد.[۱۲۴] پادشاه عربستان تنها سه روز پس از
آغاز جنگ در تماسی تلفنی حمایت کامل کشورش از عراق را به صدام ابلاغ کرد.
در طول سالهای جنگ نیز عربستان در تامین جنگافزار مورد نیاز برای عراق
همکاری مینمود.[۱۲۵] در میان کشورهای عربی، نقش مصر نیز در حمایت از عراق
قابل ملاحظه بود. مصر نهتنها در طول جنگ به عراق اسلحه میفروخت، بلکه
کمبود نیروی انسانی خلبان عراق را نیز با اعزام خلبانان مصری به جبهه جنگ
عراق با ایران جبران میکرد. علاوه بر آن، این مصر در معامله خرید تسلیحات
نظامی جدید برای عراق، از جمله هواپیماهای پیشرفته سوپر اتاندارد از
فرانسه نقش داشت. در طول جنگ، کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس مانند کویت و
عربستان سعودی و در وهله بعد امارات متحده عربی و عمان، آشکارا در سمت
عراق بودند. بیشتر این حمایتها در قالب کمکهای مستقیم و غیرمستقیم مالی
صورت میگرفت. با تصمیم کویت و عربستان، درآمد حاصل از فروش نفت در منطقه
بیطرف خفجه میان این دو کشور به عراق اختصاص یافته بود. اگرچه موضع رسمی
این کشورها بیطرفی در جنگ میان ایران و عراق بود، ولی برخی از این کشورها
به سادگی سرزمین خود را در اختیار عراق میگذاشتند تا از آن برای حمله به
ایران استفاده کند.[۱۲۶] از دید اعراب، رهبران ایران به وضوح اعلام کرده
بودند که قصد صادر کردن انقلاب خود را به کشورهای دارای اسلام آمریکایی
دارند و بیشتر اعراب مایل نبودند انقلاب ایران به کشور آنان صادر
شود.[۱۲۷][۱۲۸] هماهنگ با کشورهای عربی، ابرقدرتها نیز نهتنها هیچگاه
حمله عراق به ایران را محکوم نکردند[۱۲۹] بلکه حتی تا سالها حاضر به
محکوم کردن جنایات جنگی عراق نیز نشدند. برای نمونه با آنکه دولت ریگان
دستکم از سال ۱۹۸۳ در مورد استفاده عراق از جنگافزارهای شیمیایی اطمینان
داشت، ولی چشم خود را بر روی استفادههای مکرر بعدی عراق از گازهای
شیمیایی بسته بود. چرا که به عقیده ریگان استفاده عراق از جنگافزارهای
شیمیایی بر علیه هزاران رزمنده ایرانی، خطری به مراتب کمتر از سیاست صدور
انقلاب از سوی ایران داشت.[۱۳۰] در میان کشورهای عربی نخستین کشور حامی
ایران از سال ۱۹۸۲، سوریه بود. در سال ۱۹۸۵ لیبی نیز با ایران یک پیمان
استراتژیک منعقد کرد. به غیر از این دو کشور ایران متحد اصلی دیگری در
منطقه نداشت. ترکیه روابط گستردهای با هردو کشور ایران و عراق داشت و
الجزایر موضع بیطرف داشت. سایر کشورهای منطقه شامل بحرین، مصر، اردن،
کویت، مراکش، عمان، قطر، عربستان سعودی، تونس، امارات و یمن یا موضع دشمنی
با ایران و دوستی با عراق داشتند، یا از عراق حمایت مالی میکردند و یا
فقط یک طرفدار عراق بودند.[۱۳۱] کشور اسرائیل موضعی برعلیه هر دو طرف جنگ
داشت.[۱۳۲] با این حال در ماجرای ایران کنترا اسرائیل به ایران اسلحه
فروخت و کار ناتمام ایران در عملیات اوسیراک را با حمله به نیروگاه اتمی
اوسیراک عراق در عملیات اپرا تمام کرد. از دیدگاه اسرائیل، برد هر یک از
طرفین در جنگ به منزله ظهور یک ابرقدرت منطقهای دشمن اسرائیل بود. لذا
اسرائیل سیاست موازنه قوا بین ایران و عراق را در پیش گرفته بود.[۱۳۳]
تحلیل جنگ جنگ ایران و عراق، طولانیترین جنگ متعارف کلاسیک در قرن بیستم
بود. (جنگ ۱۵ ساله ویتنام متعارف و کلاسیک محسوب نمیشود) از بسیاری از
جهات این جنگ خصوصیتهای منحصر به فرد و مخصوص به خود را داشت. این جنگ
برخلاف جنگ هند و پاکستان یا جنگ اعراب و اسرائیل، یک برخورد شدید و کوتاه
مدت نبود. در این جنگ، برخوردی میان آمریکا و شوروی به عنوان دو ابرقدرت
روز دنیا وجود نداشت و این دو هریک طرفدار یکی از طرفین نبودند. در جنگ
ایران و عراق برخلاف جنگ جهانی دوم درگیری نظامی محدود به منطقه خاصی از
دنیا بود. جنگ ایران و عراق نبردی بر سر خاک (مانند آنچه همزمان در جزایر
فالکلند میان آرژانتین و بریتانیا درجریان بود) نبود. و سرانجام بر خلاف
جنگ کره، جنگ بر سر سرمایهداری و سوسیالیسم نیز نبود.[۱۳۴] در پایان این
تراژدی انسانی هشت ساله[۱۳۵] میان ایران و عراق، تغییر عمدهای در ترکیب
دو کشور بهوجود نیامدهبود. در پایان جنگ و در سال ۱۹۸۸ رهبران دو کشور
(روحالله خمینی و صدام تکریتی) همان کسانی بودند که هشت سال پیش نیز زمام
امور را به دست داشتند و مرزهای دو کشور همان مرزهایی بود که هشت سال قبل
هم بر آنها توافق وجود داشت.[۱۳۶] تحلیل نظامی جنگ گروهی از بسیجیان
داوطلب ایرانی رنگ متفاوت اف-۱۴ تامکتهای ایران یکی از بزرگترین
اشتباهات استراتژیک عراق برای آغاز کردن طولانیترین و خونینترین جنگ پس
از جنگ جهانی دوم، ارزیابی نادرست از میزان توان دفاعی ایران پیش از تجاوز
آن کشور به ایران بود. اهداف سیاست خارجی عراق برای آغاز جنگ سیادت و
رهبری بر اعراب بود. رایجترین توضیح برای ناکامی عراق این است که این هدف
جاهطلبانه با استراتژی جنگی عراق که تهاجم به خاک ایران بود تناسبی
نداشت. شکست عراق در دستیابی به یک پیروزی قاطع و سریع نشان میدهد که
شکاف بزرگی میان اهداف بلندپروازانه صدام حسین و محدودیتهای نظامی این
کشور وجود داشتهاست. به بیان دیگر اشتباه عراق این بود که «لقمهای بسیار
بزرگتر»[یادداشت ۲] از دهانش برداشته بود.[۱۳۷] علیرغم مشکلات سازماندهی و
هماهنگی، نیروی هوایی ایران در همان ابتدای جنگ به حکومت عراق نشان داد که
نمیتواند منتظر یک پیروزی سریع و ارزان باشد. خلبانان ایرانی تلاش
بیشتری در دفاع نسبت به همکاران عراقی خود نشان دادند و ضربات سنگینی
بهخصوص در تاسیسات نفتی شمال عراق و نزدیک کرکوک وارد کردند. خلبانان
ایرانی که اغلب در آمریکا آموزش دیدهبودند، انگیزه و روحیه تهاجمی بیشتری
برای قبول خطر داشتند. همچنین برد پرواز و قابلیت حمل سلاحهای بیشتر اف-۴
فانتوم ۲های ایران از میگهای ۲۳ عراقی بیشتر بود. بنابراین در مجموع در
نبرد هوایی، نیروی هوایی ایران نتایج بهتری از نیروی هوایی عراق به دست
آورد.[۱۳۸] در نبرد زمینی، واکنشهای ارتش عراق کند بود. در تمام حملات
ایران، تنها واکنش نظامی و استراتژی جنگی عراق، تلاش برای عقب زدن نیروهای
ایرانی با آتش مستقیم بود.[۱۳۹] در نبرد دریایی نیز ایران در همان ابتدای
جنگ و طی عملیات مروارید، نیروی دریایی عراق را به کلی منهدم کرد و تا
پایان جنگ برتری خود در خلیج فارس را حفظ نمود.[نیازمند منبع] هزینههای
جنگ بر اساس آمارهای بینالمللی، جنگ عراق و ایران ۶۲۷ میلیارد دلار هزینه
برای دولت ایران و ۵۶۱ میلیارد دلار هزینه برای دولت عراق به همراه داشت.
همچنین هزینه بازسازی خرابیهای ناشی از جنگ برای ایران ۶۴۴ و برای عراق
۴۵۲ میلیارد دلار برآورد میشود.[۱۴۰] بر همین اساس در طول این جنگ
۱٬۰۰۰٬۰۰۰ انسان کشته و زخمی شدند که از این میان ۲۶۲٬۰۰۰ ایرانی و ۱۰۵٬۰۰۰
عراقی کشته شدهاند.[۱۴۱] هزینه مالی مستقیم جنگ برای عراق شامل ۷۴ تا ۹۱
میلیارد دلار برای هدایت جنگ و ۴۱٬۹۴ میلیارد دلار واردات اقلام نظامی
بود. ایران نیز حدود ۹۴ تا ۱۱۲ میلیارد دلار برای هدایت جنگ و ۱۱٬۲۶
میلیارد دلار برای واردات نظامی هزینه کرد. هزینه غیرمستقیم ناشی از کاهش
درآمدهای نفتی و تولیدات کشاورزی دو کشور نیز حدود ۵۶۱ میلیارد دلار برای
عراق و ۶۲۷ میلیارد دلار برای ایران برآورد شدهاست.[۱۴۲] جنایات جنگی در
طول جنگ، هر دو کشور ایران و عراق، یکدیگر را به نقض حقوق اسرای جنگی و
شکنجه آنان متهم کرده و در این زمینه شکایاتی را به سازمان ملل ارائه
نمودند.[۱۴۳] همچنین جنگ نفتکشها در خلیج فارس خسارات جبران ناپذیری برجای
گذاشت که سازمان ملل را نیز به واکنش وادار کرد.[۱۴۴] استفاده از سلاحهای
شیمیایی توسط عراق همچنین ببینید: بمباران شیمیایی سردشت و بمباران
شیمیایی حلبچه در بمباران شیمیایی روستای حلبچه توسط عراق غیرنظامیان
زیادی کشته شدند اشتباه محاسباتی عراق محدود به آغاز تجاوز و راهاندازی
جنگ نبود. بلکه عراقیها در طول دوره جنگ نیز اشتباهات جبران ناپذیری مرتب
شدند. آغاز بمباران مناطق غیرنظامی مسکونی که به جنگ شهرها شناخته میشود
و استفاده از سلاحهای شیمیایی، هم بر علیه نظامیان ایرانی و هم برعلیه
شهروندان غیرنظامی از این اشتباهات بود.[۱۴۵] عراق پیش از آغاز جنگ و در
سال ۱۹۷۴، سابقه استفاده از تسلیحات شیمیائی بر علیه کردهای این کشور را
در کارنامه خود داشت. زمانی که در ابتدای جنگ و در مهر ۱۳۵۹ ارتش عراق از
سلاحهای شیمیایی استفاده کرد، واکنش ایران اعتراض به این اقدام غیر
انسانی بود. رادیوی رسمی عراق این اتهام را انکار نمود. ولی در طول عملیات
رمضان و خیبر بمبهای شیمیائی تولید عراق که به کمک توپخانه و هواپیما
فرو میریخت به شکل گستردهای مورد استفاده قرار گرفت. در واقع عراقیها
نهتنها خط دفاعی رزمندگان ایران را با سلاحهای شیمیائی میشکستند، بلکه
از طیف گستردهای از این سلاحها بر علیه شهروندان غیرنظامی نیز استفاده
میکردند. از سال ۱۳۶۳ استفاده گسترده عراق از گاز اعصاب، گاز تاولزا و
گازهای عامل خون آغاز شد. تنها در یکی از موارد استفاده عراق از این قبیل
سلاحها بر علیه شهروندان عراقی حامی ایران در اسفند ۱۳۶۶، متجاوز از ۵۰۰۰
نفر غیرنظامی کشته و ۷۰۰۰ نفر دیگر مجروح شدند. در مجموع عراق در ۳۷۸
مورد حمله شیمیایی در طول هشت سال جنگ با ایران، موجب کشته و زخمی شدن بیش
از ۵۰۰۰۰ نفر شد.[۱۴۶] در حالی که تجهیزات و مواد مورد نیاز برای تولید
سلاحهای شیمیایی عراق به وسیله اروپای غربی، شوروی و ایالات متحده تامین
میشد و در اختیار این کشور قرار میگرفت،[۱۴۷] سخنگوی وزارت امور خارجه
دولت ایالات متحده از استفاده عراق از این جنگافزارها «ابراز تاسف»
میکرد.[۱۴۸] در نقطه مقابل، یک پژوهش سازمان ملل نشان داد که هیچ گزارش
معتبری که نشان دهد ایران نیز در طول این جنگ سلاحهای شیمیائی را به کار
گرفته باشد وجود ندارد. بنابراین هرگونه اتهام در این مورد بر ضد ایران
صرفاً در حد ادعا باقیماند.[۱۴۹] جنگ شهرها دانشآموزان کشته شده ایرانی
در بمباران یک مدرسه در بروجرد نوشتار اصلی: جنگ شهرها حمله عراق به مناطق
مسکونی و غیر نظامی از روز سوم جنگ شروع شد. مردم اهواز در ۲ مهر ۱۳۵۹
شاهد بمباران هوایی خانههایشان بودند. اهالی دزفول نیز که در طول جنگ
بارها شاهد بمباران و موشک باران شهرشان بودند، اولین بار در تاریخ ۱۶ مهر
۱۳۵۹ مورد هجوم ۴ فروند میگ عراقی واقع شدند. در این حمله ۷۰ نفر ساکنان
شهر کشته و ۳۰۰ نفر زخمی و خسارات فراوانی به تاسیسات شهری وارد شد. با
اینحال نیروهای نظامی ایران تا خرداد ۱۳۶۳ از بمباران مناطق مسکونی عراق
خودداری کردند. شورای امنیت که طی سه سال گذشته موضع سکوت داشت، برای
نخستینبار تنها چند روز بعد و در یکم تیر ۱۳۶۳ از طرفین درخواست کرد تا
از بمباران مناطق غیرنظامی دست بردارند. با این حال عراق همچنان به
بمباران شهرهای بزرگ ایران ادامه داد.[۱۵۰] در زمستان ۱۳۶۵ جنگ شهرها توسط
عراق وارد مرحله جدیدی شد. در این دوره که ۲۲ روز به طول انجامید، بیش از
۳۰۰۰ ایرانی غیرنظامی کشته و بیش از ۱۱۰۰۰ نفر مجروح شدند. عراق در طول
این مدت اهدافی مانند مدارس و بیمارستانها را هدف موشکهای خود قرار داده
بود. ولی مهمترین دوره جنگ شهرها از دهم اسفند ۱۳۶۶ تا یازدهم اردیبهشت
۱۳۶۷ به طول انجامید و طی آن بیش از ۱۲ هزار غیرنظامی شامل کودکان و
سالخوردگان کشته و متجاوز از ۵۳ هزارنفر مجروح شدند. عراق آغازگر تمامی
دورههای جنگ شهرها بود.